اختصاصی پایگاه خبری فضای نو : رسانه تخصصی طراحی داخلی
کتاب «معماریِ شناختی» توسط انتشارات فکر نو به چاپ رسید. این کتاب اثری است از «آن ساسمن» و «جاستین هولاندر» که توسط جمال اسمعیلزاده وفائی و سعید خاقانی به فارسی برگردان شده است.
دیباچه کتاب به شرح ذیل است:
«در پس هیجانی که غرق شدن در تصویرهای اغواکنندهٔ فضای مجازی از معماریهای رنگ و وارنگ به انسان دست میدهد، دلهره و ترسی هم از گمشدن و مفتون شدن توسط این نمایشخانه کرده است. واقعیت امر هم همین است، با جادوی تصاویر هر ترکیب سنگ و شیشهای در بازار مکارهٔ مجازی برچسب معماری میخورد، و طرفه آنکه این بازیها راه خود را به واقعیت شهرها و زندگی ما هم پیدا کرده است. بار سنگین قضاوت اینها هم به دوش سلیقهٔ نحیف و فردی ما در قالب خوشآیندی و اکراه گذاشته شده است. اما تا کجا میتوان با این بازی همراه شد، و کجا میتوان محکی بهجز سلیقهٔ شخصیِ دستکاریشده در انبوه تبلیغات جست تا سره از ناسرهٔ معماری را تشخیص دهد؟ تو گویی هر چیزی به پشتوانهٔ عرضه و تولید مجاز است. خوب مگر چه اشکالی در این آزادی است؟ هیچگاه خیال معمارانه عرصهای به این فراخ برای جولان خود پیدا نکرده بود، و چرا نبایست از این بازی لذت برد. شاید این حزمها و ترسها نشان از روحی محافظهکار دارد و واکنش بهتر همراهی و سپردن خود به این جریان هیجانانگیز است. اما حزم عقل سرد، سر جای خود باقی است، و ترس اینکه آخر این شهربازی درازگوشیاش برای ما بماند، دست از سر بر نخواهد داشت. ترس اینکه یکبار دیگر، مثل بحرانهای بزرگ دنیای مدرن، پس از فاجعه به درکی از درستی و نادرستی عمل خود برسیم. تازه آنکه مدرنیسمها در کار خود خیلی جدی بودند و بزرگانی راهبرش شدند، این یکی را که ما به بازیگوشی سرمایه و فکرهای لاقید مجازی سپردهایم. کجا میتوان جای پای محکمی برای عمل درست گذاشت؟
از روزگاری که معماری قطعیت خود را از دست داد، تلاشهای فراوانی برای ساختن و پیدا کردن این جای پا برای معماری شد. روزگاری، در برابر هیجان عقل گریز رمانتیکها، خردی جهانشمول در قالب تناسبات و ریاضی سازندهٔ این معیار بود، و در برابر التقاطهای بی چارچوب، بازگشت مقید به کلاسیکهای درست تبلیغ میشد. در روزگار مدرن از یکسو پشتوانه عملگرایانه فرم، مرزی برای درستی معماری میکشید و از سوی دیگر تلاشها برای علمی کردن زیباییشناختی در قالب سواد بصری و روانشناسی، سعی در قاعدهمند کردن عمل معمارانه داشت. در این میان، تکیه زده بر علم جهانشمول، فنآوری قول حل مسائل زندگی مدرن را میداد. اما همهچیز در بازی مستقل فرم در روزگار پستمدرن و شک ساختارگریز شکسته شد. و چه هیجانی این شکستن سدها در پی داشت. فیلیپ جانسون آفتابپرست جهان معماری معاصر را چنین توصیف کرده بود:”اغتشاش، اما چه اغتشاش هیجانانگیزی!” حال که روزگار خوش این شکسته شدنها و بازیهای آزاد معماری در یک تسلسل بیانتها و بی مرجع از بازیهای صوری افتاده، همراه با انذارهای محیط زیستی، شهری، فرهنگی و البته انسانی، زمزمههایی هم شنیده میشود که آیا واقعاً همهچیز مجاز است؟ و اگر انسان سرگشته به دنبال جای پای محکمی در صادر کردن حکمی در چیستی و درستی معماری باشد، در این روزگار مجازیِ عدم قطعیتها کجا میتوان آن را بجوید؟
همین دغدغه است که گروههای مختلف را به تکاپو انداخته تا در جایی به دنبال پشتوانه عمل درست معماری باشند. سبزها به مدد فنآوریهای مدرن این جای پا را در آسیب کمتر به محیطزیست میجویند؛ هر چه ردپای کربنی و سوخت شما کمتر، معماری شما درستتر. از آنطرف شهرسازی نو، حیات جمعی و شکل درست شهر را معیار عمل درست قرار میدهند. رویکردهای دموکراتیک، مشارکت و خواست عمومی را پشتوانهٔ عمل درست قرار میدهند و بومگراها هم نوعی بازخوانی از سنتهای معماری محلی را پایگاه پرهیز از بدعتها قرار دادهاند. از آنطرف، نرمافزارها و هوشهای مصنوعی، با ماشینی کردن الگوریتمهای رفتارهای پرتکرار معماری، خردی کنترلکننده بهدوراز اشتباهات رایج انسانی را میجویند. اما همهٔ اینها در یک امر مشترکند و آن جستن معیار بیرون از جهان معماری است و انگار معماری خود حرفی برای گفتن ندارد. آیا میتوان هنوز نقطهٔ ارشمیدسی اتکای عمل درست را درون خود صورت معماری جست؟ نویسندگان این کتاب، بر اساس مطالعات نو در حوزهٔ ذهن و بر اساس نوعی تفکر داروینی از بقا، به دنبال جستن مسیر درست معماری از درون خود هستند.
نویسندگان این کتاب با پیوند زدن اصل بقای داروینی و علوم شناختی سعی بر آن دارند تا نشان دهند که الگوهای خاصی از معماری همساز با ویژگیهای زیستی ماست. پناه دیوارها را راهنمایی برای حس امنیت و جهتیابی در شهرها میدانند و بر این اساس از فضاهای آزاد و بیجهت مدرن خرده میگیرند. تشخیص چهره را مبنایی برای آشناسازی جهان میبینند و بر اساس آن نماها و فرمها ساختمانی را قضاوت میکنند. بر اساس وزن ادراکی اشکال، تقارن، تعادل و ترتیب عناصر را مشمول قاعدههایی عام میدانند. داستانپردازی ما در فضاها را دریچهای برای ارتباط و کنترل فضا نشان میدهند و بر همین اساس، فضاهای بههمریخته و بی روایت امروزی را نقد میکنند. در آخر نیز با تأکید بر طبیعت، و اینکه امتداد بقای ما منوط به رعایت این اصول زیست طبیعی است، تلنگری به رویکردهای لاقید امروزی میزنند و اصولی برای عمل درست معماری عرضه میکنند. اینجا دو اصل برای محک الگوهای ساخت انسانی قرار داده میشود، یکی اینکه راز بقای ما منوط به تبعیت از اصولی است که الگوی زیستی ما را شکل داده و دیگر اینکه ردپای این را میبایست در کارکرد شناختی مغز انسان جست. بر این اساس است که چارچوبی برای درک و دریافت و از آنسو الگوهای درست معماری پیشنهاد میشود.
هرچند ممکن است محافظهکاری پنهان در گفتمان این معماری به مذاق همه خوش نیاید، چراکه اغلب در پس این نقدهای علمی، نوعی ارجاع به معماریهای گذشته و نقد کلی رویکردهای معاصر نهفته است. بااینحال دغدغهٔ معیار عمل معماری هنوز به جای خود باقی است و فارغ از جوابهای خاص این کتاب، روش این کتاب در جستن پشتوانهای ادراکی و زیستی برای معماری قابلتأمل است. بیش از نتیجه، این کتاب ما را با پرسشهایی اصیل از ماهیت عمل درست معماری روبرو میکند. حوزهٔ مطالعات ذهن آمریکایی، برخلاف رقیب اروپایی خود که هنوز صبغهای فلسفی دارد، نوعی جهتگیری علمی و آزمایشگاهی دنبال میکند که ردپای آن نیز به دنیای معماری باز شده است. این رویکرد را میتوان نوعی تلاش برای همراهی پدیدارشناسی ادراک به عنوان یک فلسفه و مطالعات ذهن به عنوان علم تجربی دانست که چارچوبی برای درک جهان و متعاقب آن ساخت جهانی منطبق بر آن ارائه میکند. در روزگار بیقیدوبند امروزی، یکبار دیگر، شکی دکارتی البته به شکلی دیگر، معیار عمل درست را در ذهن انسان میجوید. از این بابت سخن این کتاب شنیدنی است. امیدواریم که اینگونه باشد.»
فهرست کتاب:
فصل اول: بنياني نو، داروين، زيستشناسي و علوم شناختی
فصل دوم: اصل جدارهها: تيگموتاکسي
مکاني عالي براي تماشاي مردم
تيکموتاکسي: صفت پنهان
تيگموتاکسي پديدهاي کهن
پژوهش درباره تيگموتاکسي در حيوانات و انسانها
تيگموتاکسي در محل کار در شهرها
تيگموتاکسي در فضاي داخلي
تحکيم تيگموتاکسي چشمانداز و پناهگاه
تيگمو تاکسي در عمل: سه مورد مطالعاتي
مورد مطالعاتي: ميدان پالمر، پرينستون، نيوجرسي
مورد مطالعاتي: کلمبيا، ماريلند
مورد مطالعاتي: خيابان مين، ديزني لند، آناهيم، کاليفرنيا
فصل سوم: اصل الگوها: چهرهها و فضاها
احساسات برابر نيستند
قواعد مغز: ما آنچه که مغزمان ميخواهد، مشاهده ميکنيم
قوانين مغز: الگويي براي چهره
قوانين مغز: چهرهها و بدنهاي کشيده عمودي
قوانين مغز: مواجهه با اطلاعات غير تصادفي پريدوليا
قوانين مغز: چهرهها، احساسات و حافظه را درگير ميکنند
چهرهها در همهجا در هنر و بازاريابي وجود دارند
چهرهها در ساختمانها
حالتهاي صورت و چهره در ساختمانها
چهرهها و فضاها
تحليل کليدي بصري براي مطالعه بدن انسان و چهره
صد متري: محدوده «حوزه ديد اجتماعي»
سيوپنج متر: آستانهاي براي خوانش و درک احساسات
هفت متر و کمتر: احساسات بيشتر وارد بازي ميشوند
مستطيل طلايي در چهره ماست
مورد مطالعاتي: مجتمع هيل، فيلادلفيا، پنسيلوانيا
فصل چهارم: اشکال داراي وزن هستند
تقارن دوطرفه و زيستشناسي
در ابتداي امر
منحنيها
سلسلهمراتب
مورد مطالعاتي: دفتر بيضي، کاخ سفيد واشنگتن
نظم و پيچيدگي
فراکتالها در منظر، هنر و معماري
فصل پنجم: داستانسرايي کليد است
مورد مطالعاتي: ويلا لانته، باگنيا، ايتاليا
مورد مطالعاتي: تقاطع کلي ، اکتون، ماساچوست
نياز به روايت بهصورت شعر بيان شده است
فصل ششم: طبيعت، زمينه ما است
مفاهيم ضمني براي عمل.
مفاهيم ضمني براي سياستگذاري
مفاهيم ضمني براي تئوري
پيوست: مورفولوژي و عملکرد مغز انسان
اهميت پختوپز
منابع و مأخذ
مطالعات بيشتر