اختصاصی پایگاه خبری فضای نو : رسانه تخصصی طراحی داخلی
شبکههای اجتماعی و پیامرسانها فرصتی فراهم آوردهاند تا ساکنان سیارهی زمین سریعتر از تغییرات محیط زندگی یکدیگر مطلع باشند و صرفاً به محتوای منتشر شده توسط رسانه اکتفا نکنند،در واقع استفادهی روز افزون از شبکههای اجتماعی علاوه بر افزایش سرعت جابجایی اطلاعات،ویژگی دیگری هم دارد و آن شکست انحصار رسانه است بگونهای که هر شهروند توانایی تبدیل شدن به یک رسانه را دارا میباشد،رسانههایی که در انحصار دولتها نیستند و حاصل آن حذف سانسور و متعاقباً افزایش آگاهی شهروندان است که امروزه بصورت مجازی و بدون اینکه در ممالک مترقی حضور داشته باشند در کوتاهترین زمان ممکن از پیشرفتهای دوردستترین کشورها آگاهی میابند.
افزایش کمی و کیفی بناهای ساخته شده در کشورهای توسعه یافته را میتوان مصداق بارز ارتباط مستقیم رشد معماری و شهرسازی با توسعهی پایدار دانست،با استناد به پیشینهی تاریخی،یکی از مصادیق این نظریه،دوران حاکمیت سلسلهی صفویه بر ایران است که نمونهی عینی تاثیر رشد اقتصادی بر توسعهی شهری به حساب میآید،احداث بناهای متعدد با کاربریهای عمومی در کنار بناهای اختصاصی حاکمیت وقت،همگی نمودی از یک چرخهی صحیح خلق ثروت و ارزش هستند،افزایش شمار کاروانسراها،بازار،حمام و پُلها بیانگر واقعیت غیرقابل انکار اولویت داشتن مبحث توسعه در ساختار حاکمیت است که منجر به پیدایش رفاه عمومی و پیشرفت جامعه خواهد شد.
علاوه بر ارادهی حاکمیت،میزان توسعه به تقاضای جامعه هم وابسته است،به بیان سادهتر جامعهای که از نیازهای اولیه برخوردار باشد به دنبال امکانات بیشتر خواهد بود،اگر در زمان صفویه جامعه مانند اواخر عهد قاجاریه در اعتیاد،تراخم و سفلیس دست و پا میزد،بود و نبود کاروانسرا یا پُل بر روی رودخانهی شهر اهمیتی نداشت،در جامعهای که شهروندانش فقط برای زنده ماندن میجنگند تقاضای رفاهِ بیشتر،یک نوع طنز تلخ است.
هیچ کشوری در هیچ کجای کرهی زمین را نمیتوان یافت که ادعای پیشرفت داشته باشد و نمودهای عینی آن قابل مشاهده نباشد و چه مولفههایی عینیتر از معماری پایدار و توسعهی شهری وجود دارد که بتوان به آن استناد کرد؟
شنزارهای کشورهای حاشیهی خلیج فارس که امروزه تبدیل به پیشرفتهترین شهرهای منطقه شدهاند و در حاشیهی دریای خزر سبقت اقمار شوروی سابق از یکدیگر در توسعه یافتگی،مصداق دیگری بر این ادعاست که شاهراه توسعه از مسیر معماری پایدار و به دنبال آن توسعهیشهری گذر خواهد کرد.
ما در این دسته بندی جز توسعه نیافتهگانیم،چرا که زیر ساخت هایمان روز به روز فرسودهتر،شهرهای جدیدمان مَهد بزهکاری و محلات و بناهای شهرهای تاریخیمان هر از چندگاهی به بهانهی تخریب تیتر خبرها است،جدای از سیاست گذاریهای حاکمیت،بخشی از عقبماندگی بر عهدهی جامعهی معماران و شهرسازان کشور است چرا که فارغ از اَبر پروژها که حیاتشان بسته به منابع دولتی است،در پروژههای بخش خصوصی نیز به تعداد انگشتان دو دست هم نمیتوان بنای شاخصی که حتی قابل بررسی باشد را برشمرد و مسئول بخشی از این قصور سیستم آموزشی کشور است که سطح آموزش معماری و شهرسازی همچنان منطبق بر چهارچوبهای دهههای پیشین است و بخش دیگر هم تغییر الگوی متخصصان امر است که بجای خلق آثار ماندگار سودای دیگر در سر دارند،بزرگان معماری این مُلک هر آنچه داشتهاند را بدون چشم داشت در راستای اعتلای معماری بکار بردهاند و بازگشت به آن دوران محال نیست،بجای بسیاری از سمینارهای غیر کاربردی میتوان نشستهایی در راستای افزایش کمیت و کیفیت بناها و زیرساختهای شهری بصورت کاملا کارگاهی که دارای خروجی مشهود باشند را برگزار نمود،در چهار دههی گذشته تمام توان مراکز دانشگاهی کشور در رشتههای معماری و شهرسازی بر مقالهنویسی و تولید محتوای نوشتاری متمرکز بوده است،در حالی که ماهیت این دو رشته طراحی و اجرا بوده و هست،هر آنچه که تا امروز بنام تولید علم در قالب مقاله نویسی صورت گرفته فقط جنبهی آماری داشته و کمترین نمود قابل مشاهده را داشته است.
با بازتعریف تولید علم در رشته های معماری و شهرسازی میتوان فضای دانشگاهی در این رشتهها را به سمت طراحی و اجرای پروژههای عمومی شهری جهت داد،تغییر مبنای کنفرانسهای متعدد سالانه از بررسی مقالات به مسابقات طراحی پروژههای کلانِ شهری و بناهای مورد نیاز کشور و همچنین مسابقهی برترین بناهای ساخته شده و طرحهای اجرا شدهی شهرسازی میتواند انگیزه بخش دانشجویان این رشتهها باشد چرا که آثار ساخته شده بسیار بیشتر از معتبرترین پایگاههای انتشار مقالات علمی نام خالقاشان را مطرح مینماید،همانگونه که نام معماران بناهای مطرح به تاریخ هر کشوری سنجاق شده است.
یکی از راههای توسعهگرایی تغییر وضع موجود است، اگر رویکردها تغییر نکنند و درب بر همین پاشنه بچرخد به تنها کشور عقبمانده جهان تبدیل میشویم که در جمع کشورهای تولیدکننده علم نیز حضور داریم.