اختصاصی پایگاه خبری فضای نو : رسانه تخصصی طراحی داخلی
پرونده ویژه : معرفی بناهای تأثیرگذار معماری معاصر ایران از ۱۳۵۰ تا ۱۴۰۰
دبیران پرونده : مرتضی نیک فطرت و حسام عشقی صنعتی
باغ بلند مهرداد ایروانیان: بلوار چمران شیراز
الهام بخش بودن معماری معاصر شیراز، چندسالی است که بر همگان آشکار شده است اما پیش از آن نیز بر بسیاری از معماران نکته سنج و اهل نظربازی، مکشوف گشته بود. در ذهن من، وقتی از معماری معاصر شیراز حرف می زنیم، تقریباً، داریم از تحت تاثیر قرار گرفتگان مهرداد ایروانیان سخن می گوییم. چه در عرصه سخن که یادداشت های پیچیده، چند لایه، رها از هدف معین و پرملات از نظر نقل قول از حدود یک دهه پیش در ایران باب شد و سایت اتوود پرچمداری اش می کرد و کسی ندانست که این بهمن از کجا بر سر ادبیات نظری معماری فروریخت؛ و چه در عرصه عمل که تضاد و تنوع در مصالح، و تبدیل سطح به اصلی ترین عرصه مداخله، فلزبازی و سلطنت عناصر الحاقی، به یک مد تقریباً همه پذیر تبدیل شد. برای من که بسیاری از معماران نامدار امروز شیراز، سال بالایی های دانشکده آزاد شیرازم حساب می شوند و تکوین و برآمدن آنها را مشتاقانه رصد کرده ام، این تاثیرپذیری آدرس های دقیق و بارزی دارد اما اگر بخواهم به سرچشمه آن رجوع کنم لاجرم باید به اولین و بزرگترین پروژه تاثیرگذار ایروانیان اشاره کنم که تقریباً مانیفستی بی مانند و دعوت کننده بود که هنوز هم برای مخاطب عام و خاص، اما نه برای خودش، محل جذبه و مکاشفه است.
آنچه معماران آموختند:
استفاده متمایز از مصالح بی آنکه دست به خلق مصالحی جدید زده شود که بسیار فناورانه باشد. قالب بندی با کیسه به جای پالت های چوبی و پلاستیکی برای ایجاد حس کشسانی در بلوک های حاشیه، همزمان استفاده از سنگ های حجاری شده نرم در دیالوگ با بلوک ها و در عین حال سنگ های تراش نخورده اما برش خورده. آهن ها که خشونت درونی شان را گاهی در انفجاری هندسی و گاهی در نظمی ارگانیک به نمایش گذاشته اند و آنگونه که ایروانیان خواسته و می پسندیده در تضاد شدید با بستر خود، گونه های جدیدی از مفاصل را رقم زده اند که از انواع چاک و حفره و بند و درز استفاده کرده تا اشیاء یا با هم خویشی کنند و یا بسیار غریبه تر به نظر برسند. تغییر دادن مصالح در سطوح مختلف بی ضرورت کارکردی آن که جسارت دکوراتیو کردن آنها را می آموزاند و اجازه می دهد که سطوح شخصیتی مجزا از کل واحده فانتزیک “ساختمان” را در آثار مقلدین ایفا کنند. می توان از ساختمان های بسیاری نام برد که تحت تاثیر ساختمان های بسیار ایروانیان اند. اما تصمیم این معماران به تاثیرپذیری، از اینجا، از باغ بلند چمران شروع شد.
و آنچه معماران نیاموختند:
ایروانیان قصه گوی بی نظیری است. بسیار پیش از اصغر فرهادی در سطح عمومی توانسته، داستان های بی پایان تعریف کند و حتی فراتر از آن داستان های بی آغاز. او نشانه ها را تکوین می دهد و اجازه می دهد تا جادو، میان آنها را پر کند و به ذهن مخاطب اعتماد می کند که عرضه تسخیر شدن داشته باشد، نه بیشتر! ایروانیان هرگز امیدوار نبوده که مخاطبی درباره اثرش همانگونه سخن بگوید که خود او می گوید. نمی گویم از این موضوع هراسان بوده، اما دلش را با این قصه صاف کرده که شوالیه ای تنها در سرزمینی بدون آسیاب بادی است. هیچکدام از معماران دوستدار او، از او نیاموختند که مساله جادو است! نه پرسپکتیو و نه حتی جزئیات. جادو گاهی در بی جزئیاتی و رهاکردگی هایی است که در بسیاری از لبه های باغ بلند، طراحی نشده به نظر می رسند. اما حباب هایی هستند که این کیک را برآورده اند. هنر او نه در آنچه می کند، بلکه در آنچه به حال خود رهایش می کند از سوی عاشقانش درک نشده است. برای همین است که یا گرته برداری های انجام گرفته، شورتر تمام می شوند و یا فقط عطری خفیف از آن باغ عدن به مشام چشم می رسانند. روایتگری در هیچ پیشه هنری، مقامی چندان به سهولت در دسترس نیست که بتوان آن را از همگان انتظار داشت.