اختصاصی پایگاه خبری فضای نو : رسانه تخصصی طراحی داخلی


صبح امروز ، یکم اسفند 1401 ، مهندس ایرج کلانتری طالقانی ، در حالیکه مثل همیشه عازم جلسه بود دچار عارضه شد و در بیمارستان جان به جان آفرین تسلیم نمود. او هرگز نخواست یک «دکتر معماری» باشد و برای صنف خود و اعتلای آن بسیار کوشید. اخلاق خاصی داشت و به نظر حقیر ، از معدود معمارانی بود که بخاطر منافع در جلسات ، خود سانسوری نمیکرد.

ایرج کلانتری در مهندسین مشاور باوند همراه حسین شیخ زین الدین و عباس فرخ زنوزی کم پروژه‌ی بزرگ و گردن کلفت نساختند اما من دلباخته‌ی خانه‌های دهه‌ی چهل مهندس کلانتری هستم. خانه‌ی نجف دریابندری ، خانه‌ی آذربا و امثالهم. فکر میکنم خودش هم در مصاحبه‌‌ای گفته بود بهترین آثار او ، خانه‌هایی است که برای اهالی ادب و فرهنگ ایران در دهه‌ی چهل خورشیدی ساخته است.

این خانه‌ها چندان در عرض معبر خودنمایی نمی‌کنند. از بیرون نماهایی آجری دارند و در درون بسیار مدرن، مینیمال و دارای چرخش و بازی فضایی خاصی هستند. من بعید می‌دانم کیفیت و خاطره‌ی زندگی در این ویلاها با بهترین پنت هاوس‌های تهران هم قابل مقایسه باشد.

او خود در گفتگو با امیر بانی مسعود پیرامون این خانه‌ها چنین گفته است:

در آن عده از خانواده‌های ایرانی که هنوز نمایندگان نسل قدیم را در خود دارند یک نوع دوگانگی وجود دارد به این معنی که افراد نسل جدید غالباً راه و رسم زندگی غربی را کمابیش پذیرفته‌اند، با کفش وارد اتاق می‌شوند، روی صندلی و پشت میز می‌نشینند. […] این دوگانگی در طرز زندگی باید در معماری خانه‌ی این گونه خانواده‌ها منعکس شود.

امیر بانی مسعود با نثر روان خود در مورد او چنین می‌نویسد: «خانه‌ی مورد بحث در اینجا برای یک ‌چنین خانواده‌ای ساخته می‌شد. بنابراین یکی از نخستین تقاضاهای سفارش‌دهنده به معمار این بود که خانه دارای دو بخش مجزا باشد که در صورت لزوم بتوانند کاری به کار هم نداشته باشند. در حقیقت تقاضای سفارش‌دهنده این بود که در طراحی خانه‌ها تا حدی همان تقسیم‌بندی قدیمی بیرونی و اندرونی رعایت شود. از طرف دیگر، در پشت ضلع شمالی زمین که قاعدتاً محل حیاط خلوت است، ساختمان نسبتاً بلندی وجود داشت که ممکن بود تا حدی محیط حیاط خلـوت را کـور کنـد، بنـابراین حیـاط خلـوت از انتهــای شمالی به وسط خانه منتقل شد و مساحت آن هم نسبتاً وسیع گرفته شد تا هم دو قسمت خانه را از یکدیگر جدا کند و هم یک فضای باز باشد برای قسمت عقب خانه یا اندرونی، به این ترتیب قسمت عقب نیز مانند قسمت جلو از نور جنوبی و آفتاب برخوردار می‌شد.
غیر از نگاه جبهه‌ی جنوبی، که ناگزیر به سمت حیاط و استخر است، همه‌ی فضاها، که آگاهانه تعدادشان زیاد و کاربری‌هاشان گوناگون است، اساساً به‌کانونی درونی گشوده می‌شوند. اصولاً ایده‌ی نگاه به درون در اکثر طرح‌های خانه‌های کلانتری وجود دارد. این کانون یک مرکز هندسی ثابت نیست که خطوط و سطوح شکل‌دهنده‌ی فضاها مجبور به متابعت از آن باشند. هرچند حیاط باغچه‌ی داخلی جریان متناوب گشودگی فضاها در یکدیگر را در آخرین مرحله در خود جذب می‌کند، کانون واقعی جذب گشودگی فضاها خود خانواده است که با فعالیت‌های گوناگونش آن را از سویی به سویی حمل می‌کند: آشپزخانه به ناهارخوری نگاه می‌کند، ناهارخوری به نشیمن، اتاق مطالعه به هر دو، و همه با هم به حیاط باغچه‌ی داخلی. فضا با ساکنانش همراهی می‌کند و ساکنان خود نقشی را بازی می‌کنند که برای ایفای آن در جایی به نام خانه جمع شده‌اند. جمع شدن و در همه حال با هم بودن چیزی است که این ترکیب متداخل فضایی را ایجاد کرده است. ویژگی این ترکیب فضایی فقط تودرتویی، بالا ـ پایینی و پیچش فضاها نیست، بلکه متداخل بودن آنهاست. فضاهای متداخل یا درهم‌ فرو رونده از مشخصه‌های اصلی خانه‌های کلانتری است. برای کلانتری درون‌گرایی فضاها، یعنی گرایش آنها به سوی کانونی که خانواده دور آن جمع می‌شود، اهمیت بیشتری دارد. او در معماری به واقعیت ملموس و محسوس فضاها توجه دارد. برای او پلان، مقطع و نما، راهنمای کارِ سازنده‌اند و ارزش شکلی مستقل ندارند. در اجرای ساختمان نیز به پردازش‌ها و جزئیاتی که در تعریف اساسی فضا نقش تعیین‌کننده ندارند اهمیتی نمی‌دهد.»