اختصاصی پایگاه خبری فضای نو : رسانه تخصصی طراحی داخلی

پرونده ویژه : معرفی بناهای تأثیرگذار معماری معاصر ایران از ۱۳۵۰ تا ۱۴۰۰

دبیران پرونده :  مرتضی نیک فطرت و حسام عشقی صنعتی


به قلم علی شریعتی، زهرا سربندی ( گروه معماری کارند)

مقدمه

خوانش یک بنای منفرد، نمی تواند تصویر دقیقی از معماری ایران در نیم قرن اخیر ارائه دهد. معماری ۵۰ سال گذشته  ایران را نه تک بناها که جریان های فکری حاکم بر معماران، جامعه و کارفرمایان ایران شکل داده است.

آیا می توان در بازه‌زمانی مورد نظر، مسئله مشترک و فراگیری یافت که ذهن معماران ایرانی را به خود مشغول داشته؟ آیا میتوان ذهنیت مشترکی  میان معماران در پاسخ به این مسئله یافت؟

شاید بتوان گفت، مهمترین مسئله ای که ذهن معماران ایرانی را دربیش از ۵۰ سال گذشته مشغول خود کرده، “سنت تاریخی معماری” و نحوه “تعامل” با آن است. پرسشی که در قالب “هویت” نیز عنوان شده است.

مهمترین جریان شکل گرفته در ۵۰ سال گذشته معماری ایران، فارغ از همدلی یا عدم همدلی ما با آن، جریان نو سنت گرا است. اهمیت آن در فراگیر بودن و مقبولیت ایشان نزد عموم مردم و کارفرمایان، ساختمان هایی که از آنان به جا مانده و ادبیاتی است که این جریان درباره معماری تاریخی ایران تولید کرده است. خوانشی که تا به امروز مورد استفاده معماران آوانگارد نیز قرار می گیرد و معماران معاصر نیز برای توضیح پروژه برای مخاطب از این ادبیات بهره می برند.

عمده معماران موثر این دوره یا درباره ضرورت توجه به معماری تاریخی ایران سخن گفته و متونی نیز منتشر کرده اند یا مهمترین بناهایی که طراحی کرده اند با محوریت این مساله بوده است. نفوذ و تائیر جریان مدرنیست معماری ایران به هیچ وجه با جریان نوسنت گرایی قابل مقایسه نیست.

مساله محوری

اما مشخصه نگاه مشترک نوسنت گرایان ایرانی به مسئله تاریخ و هویت چیست؟ آیا می توان بین نمونه های عالی آن نظیر موزه هنرهای معاصر تهران و دیگر بناهای متوسط و ضعیف،  ایده مشترکی یافت؟

اوج معماری نوسنت گرای ایران، همزمان با ظهور و بروز مکتب سقاخانه در نقاشی و مجسمه سازی است. مطالعه تطبیقی مجزایی برای بررسی همزمانی این دو جریان معماری و هنر ایران می بایست صورت گیرد، اما “بازنمایی” سنت را می توان مشخصه مشترک هر دو دانست. “باز نمایی” از طریق موتیف های برگرفته از سنت و یا فرهنگ عامه.

نقطه کانونی تلاش های معماران نوسنت گرا همانند جنبش سقاخانه، بازنمایی سنت بود. همانطور که تابلوهای حسین زنده رودی، چیزی آشنا از سنت، نظیر متون ادعیه و یا اشکال آشنا و تاریخی را در “ترکیبی” جدید و نو به مخاطب ارائه می کنند، بناهای معماران نو سنت گرا نیز با استفاده از عناصری مشابه با بادگیر و حیاط و طاق و …..  سعی دارند بناهایی آشنا و در عین حال مدرن تولید کنند.

در این جا مهمترین هدف بنا ایجاد این “تصویر” آشنا  از طریق “بازنمایی” و “تداعی خاطره “  است و معمار بیش از این که وارد گفتگوی جدی با ایده های تاریخی معماری شود،  نمایشی از تاریخ را برای مخاطب فراهم میکند.

نوسنت گرایان صورت بندی خاصی از مساله تاریخ ارائه می کنند. این صورت بندی مبتنی بر یک تلقی رمانتیک از تاریخ است که امکان اندیشه تحلیلی در مورد معماری تاریخی را منتفی می کند.

موزه هنرهای معاصر

برای روشن شدن موضوع به اختصار به بررسی سازمان فضایی یک نمونه مهم۵۰ سال اخیر-موزه هنرهای معاصر تهران اثر کامران دیبا- می پردازیم و ضمن برشمردن مهمترین ایده های طراح، نقش “بازنمایی” را در شکل گیری نهایی طرح شرح می دهیم.

معمار پروژه چند تصمیم کلیدی در طرح پروژه گرفته است. پروژه در اقدامی هوشمندانه و به تاسی از لویی کان و بر خلاف جریان غالب موزه سازی مدرنیستی نظیر گالری ملی در برلین اثر میس ون در روهه،  فضا را به بسته های فضایی متعین خرد کرده و ضمن دفن آنها در زمین، مقیاس پروژه را برای هماهنگی بیشتر با سایت و پارک مجاور کاهش داده است. اما در مرحله تصمیم گیری برای حل سیرکولاسیون موزه، تصمیم مهم دیگری گرفته است. معمار به قصد “بازنمایی” حیاط، گالری ها را درپلان به صورت حلقوی ساماندهی کرده و فضایی “شبیه” به حیاط در میان پروژه ایجاد کرده است. اگر چه گونه های بدون حیاط نظیر حمام ها که مبتنی بر فضاهایی دفنی و متعین است در دسترس معمار قرار داشته، اما معمار پروژه به سراغ این الگوها نرفته و با تعبیه این فضای میانی تصمیم به ایجاد “تصویر”ی از حیاط گرفته است.

در موزه هیچ گونه الزام عملکردی برای وجود چنین فضایی وجود ندارد و تنها وظیفه آن “تداعی خاطره” حیاط های مرکزی است، در حالی که این فضا، به علت عدم ارتباط با جداره ها از عهده چنین کاری بر نمی آید و تبدیل به فضایی بلا تکلیف در میان پروژه می شود. در حالی که اگر معمار بر این بازنمایی و “نمایش” حیاط در موزه اصرار نداشت، می توانست امکانات فضایی دیگر این فضای میانی، نظیر قرارگیری آن در لبه بنا، قرارگیری گالری های موقت در مجاورت آن و اتصال به شهر و فعال شدن بیشتر آن را در طرح بیازماید.

نتیجه گیری

ایده بازنمایی بر معماری قرن گذشته ایران سایه انداخته است. ما در ابتدای قرن پانزدهم تنها با تاریخ معماری ایران روبرو نیستیم بلکه با معماری تاریخی و انباشت تفاسیر بازنمایانه از آن مواجه ایم. گام اول در پروژه معاصریت عبور آگاهانه از میراث نوسنت گرایان و ارایه بازتفسیری نقادانه و درک درست امکانات و محدودیتهای معماری تاریخی است. خوانش تاریخ معماری از منظر سیر تطور مسایل درون دیسیپلینی آن و نه به عنوان مدیومی برای بازنمایی فرهنگ و جامعه.