اختصاصی پایگاه خبری فضای نو : رسانه تخصصی طراحی داخلی


یکی از ویژگی های عصر حاضر ایجاد شکاف و تفاوت میان مفاهیم مشترک است. معماری و طراحی داخلی نیز از این امر مستثنی نبوده اند. در این یادداشت به دنبال ریشه های شکل گیری این دوگانگی هستیم.  یک نیاز اساسی در معماری و طراحی داخلی این است که بدانیم نقش آنها، در جامعه امروزی که نظام های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی همواره در حال تغییر هستند چیست. این ارزیابی ها مستلزم ارزیابی دقیق شرایط است تا معماران چه در حیطه معماری و چه طراحی داخلی بتوانند حرفه ایی عمل کنند. اگر بپذیریم که هدف از معماری ساخت مکانی بهتر برای انسان هاست بنابراین مرزبندی ها و دوگانگی ها کمرنگ می شود. و تمامی رشته های مرتبط در یک نگاه کل گرا برای رسیدن به هدف معماری رو به جلو حرکت می کنند. در نهایت به یک زبان مشترک می رسیم و این زبان مشترک امکان انتقال تفکر مفهومی (نمادین) را فراهم کند. زیر مجموعه های معماری و طراحی داخلی رشته های گرافیک، طراحی صنعتی، طراحی منظر و … هستند و فعالیت این حوزه ها  بر حل مسئله و نیازهای طراحی متمرکز است تا آینده بهتری را بسازند. شفاف سازی در مورد آنچه که طراحی داخلی را از معماری متمایز می‌کند، سؤالی انتقادی است تا در فعالیت حرفه‌ای و ساختار برنامه‌های درسی دانشگاهی به درستی تعریف شود. به طور کلی مفاهیم مشترک بین معماری و طراحی داخلی کمتر مورد بحث قرار گرفته است. معماری بیشتر به فرم و عملکرد می پردازد و نما، جزئیات اجرایی، تناسبات، سازه و.. که به ساخت یک ساختمان مرتبط است و طراحی داخلی بیشتر به فضاهای داخلی ساختمان می پردازد. و همین طور طراحی منظر که در کنار معماری و طراحی داخلی، یک کل منسجم خلق می شود. بعضی از طراحان و حتی دانشگاهها سعی دارند تا یک دوگانگی میان این زبان مشترک طراحی ایجاد کنند و برای طراحی داخلی یک دانش ناب و جدا از معماری تعریف کنند اما آنچه در این یادداشت می خواهم به  آن بپردازم این است که درون و بیرون یک بنا واجد یک معنای مشترک است که یک سری مفاهیم و مبانی بنیادین طراحی شامل هر دو مقوله می شود و در هر صورت انسجام و پیوستگی میان زبان معماری در داخل و خارج را می طلبد. وحدت فضایی و تداوم فضایی در کنار پارامترهای طراحی داخلی که یک معنا یا نشانه را در بنا ایجاد می کند نقطه قوت طراحی داخلی است. یکپارچگی فرم و فضا برای رسیدن به هدف والای طراحی یعنی پرورش شاخصه های فرهنگی و معنوی در فضاهاست و این در گرو داشتن یک زبان مشترک در طراحی است.  در عین حال طراحی داخلی با استفاده از زبان و پارامترهای خود می تواند بر وزن معماری یک بنا بیفزاید و آن را تکامل بخشد. به عنوان مثال در مرکز ییل لوئیس کان برای هنر بریتانیا و مطالعات بریتانیا سال 1969  شاهد تعادل زیبا بین بیرون و داخل بنا هستیم. کان یک سطح حرفه ایی از طراحی داخلی را در فرم به نمایش می گذارد.  نمای بیرونی بنا از قاب های بتنی و فلز مات و شیشه های بازتاب دهنده ساخته شده و فضای داخلی حول یک حیاط شکل گرفته و فضاهای داخلی با مصالح طبیعی مثل چوب بلوط سفید، سنگ مرمر و بتن…شکل گرفته است. کان با مدیریت مواد و فضاهای متناسب، طراحی داخلی را به صورت معنا گرایانه تعریف می کند و در کنار معماری، گالری هایی صمیمی و دعوت کننده نور روز را طراحی می کند. بنابراین معماری و طراحی داخلی به دنبال یک تعادل در ایده پردازی و فرایند طراحی هستند و در کنار سایر حوزه ها یک کل منسجم را تشکیل می دهند و ایجاد شکاف و دوگانگی میان این دو می تواند سبب شکاف در مفاهیم و مبانی پایه ایی در طراحی معماری شود.

مرکز مطالعات هنر ییل_ لوئیس کان