این پروژه بصورت اختصاصی در پایگاه خبری فضای نو : رسانه تخصصی طراحی داخلی منتشر میگردد
شناسنامه پروژه
دفتر/شرکت معماری
استودیو طراحی روشنک طهرانی
موقعیت پروژه : عباس آباد ، مازندران
همکاران : رامتین قربانی پور ، حمیدرضا معماریان ، مهشید قربانی ، ویانا امیری ، مونا اسماعیلی ، زهرا باجلان ، هِدی شمس
عکس و فیلم : استودیو وینگز
استودیو طراحی روشنک طهرانی
روشنک طهرانی
مبانی نظری پروژه
روزی مهندس فیروز عزیز با من تماس گرفتند و گفتند که یکی از دوستانشان یک ویلای قدیمی در عباسآباد مازندران دارد که در حال تخریب است و میخواهند برای دوباره زنده کردن ویلا، یک تیم برایشان طراحی کند و مسئولیت اجرا را نیز به عهده بگیرد. در همین راستا جلسهای برگزار شد و آقای فیروز من را در جلسهی اول همراهی کردند که این حمایتشان ارزشمند و قابل ستایش است.
در فضای خصوصی خانه نشستیم و آقای لاری نشسته بر ویلچیر وارد شدند. مردی که توان راه رفتن نداشت ولی در نگاهاش صلابت دیده میشد.
خوشوبش کردیم و چای نوشیدیم. چند دقیقه بعد، لیلای خندهرو وارد شد. نشست و سریع اصل مطلب را باز کرد و گفت این ویلا خانهی مادر بزرگم بوده و حدود ۱۰۰ سال عمر دارد و میخواهم از فضا دوباره استفاده کنم و جایی امروزی و مینیمال میخواهم. شاخکهایم به حرفهایش تیز شد. لپتاپام را درآوردم و چند تصویر به او نشان دادم گفتم منظورتان همچین فضایی است؟ لبخندش بازتر شد و با شوخی گفت زدی به هدف! خوشحالم که فیروز تو را به من معرفی کرد.
او حدود ۵۰ سال سن دارد و در فرنگ درس خوانده و زندگی کرده. بعدها که بیشتر لیلا را شناختم، دیدم که وقتی میگوید مینیمال، درگیر مدگرایی نیست. بلکه ذهناش پر از داستان است و در خانهای که خانهی دائمی او نیست و برای تعطیلات و دورهمیهای دوستانه به آنجا میرود، حوصلهی زوائد بصری را ندارد و واقعاً میخواهد در هتلی با امکانات و بدون اضافهکاری وقت خود را سپری کند.
از پروژه بازدید کردیم. نکات مثبت و منفی و امکانات موجود را سنجیدیم و مرحلهی اول طراحی آغاز شد. دیوارهای سنگیِ حدوداً صدسالهی بنا مهمترین جذابیت آن بود و میتوان گفت که تنها چیزی که توانستیم حفظ کنیم همین دیوارها بود.
محدودهی کلی بنا، پلان و روابط در پلان هیچ نقطهی امتیازی نداشت و مواد و مصالح بکاررفته بخاطر نزدیکی به دریا کاملا از بین رفته بود.
یکی از عوامل آزاردهنده در فضا سقف کوتاه بنا بود. با تخریب بخشی از سقف متوجه شدیم که اگر تیرهای اصلی و فرعی بنا را حفظ کنیم میتوانیم در قسمت سالن سقف را بالا ببریم.
ویلای لیلا در باغی بزرگ و قدیمی در مجاورت دریا قرار داشت که در آن سه خانهی دیگر (هر کدام برای یکی از اعضای خانواده) وجود داشت. مساحت کل فضای لیلا ۲۷۷ مترمربع بود که ۱۱۵ مترمربع از آن فضای داخلی و مابقی به بالکن اختصاص داشت.
این فضای ۱۱۵ متری، دارای سه سرویس و یک آشپزخانهی بسته و پنجرههایی کوتاه بود.
بالا بردن سقف، باز کردن فضا و ارتباط بیرون و درون از طریق پنجرهها و همینطور حذف یکی از سرویسها و اضافه کردن آن به اتاق اصلی لیلا در نقشهها اعمال شد.
پدر لیلا مقداری الوار چوبی داشت که سالها در انبار نگهداری میشد و چندین بار تاکید کرده بود که از الوارها استفاده کنیم. در ابتدا میخواستیم از الوارها برای مبلمان استفاده کنیم ولی رفتهرفته الوارها جای خودشان را در سقف پیدا کردند و کاوری برای تیرهای فرعی سقف شدند و توانستیم نورهای عمومی را هم همانجا جانمایی کنیم.
حجم پروژه کمکم شکل گرفت و روابط انسانی و کاربردها در فضا تعریف شد و سراغ رنگها، تکسچرها و متریال رفتیم. اینجا بود که احساس مخاطب خاص فضا، یعنی لیلا، برایمان پررنگ میشد. چراکه لیلا مشخصاً میدانست که چه میخواهد و با چند جملهی کوتاه این موضوع را انتقال داده بود. حالا، نوبت ما بود که رویایی که در سر پرورانده بود را به درستترین شکل واقعی کنیم.
اینجا بود که باید مهمترین رسالتمان را از معماری داخلی -که تنها فرم و حجم نیست- نشان میدادیم و درک درست از مخاطب را الویت کارمان میدانستیم.
بارها شنیدهایم که من به فلان شهر، به فلان موزه و فلان خانواده و… تعلق خاطر دارم و گاهی ما طراحان فراموش میکنیم که در معماری داخلی موضوع قبل از هر فرم و رنگی، مخاطب است.
کسانی که قرار است در یک فضا زندگی کنند نهاینکه فقط ساکن آنجا باشند. احساس تعلق کنند و حالشان خوب باشد.
لکهگذاریها را در حجم و فضا جانمایی کردیم
و قالب کلی فضا سیاه و سفید شد و از آنجاکه میدانستم رنگ مورد علاقهاش فیروزهای است و بهتر میدانستم که این علاقهمندی به رنگها معمولاً در دهههای مختلف زندگی تغییر میکند چند لکهی فیروزهای در مبلمان و اکسسوری آوردیم. مبل لیلا هم در اتاق شخصیاش قرار گرفت. جایی که مینشست و سیگار میکشید.
کل طرح شکل گرفته بود ولی هنوز چیزهایی کم داشت.
بنابراین، برآن شدیم که طرح را دوباره مرور کنیم.
حمیدرضا، طراح و مسئول فاز ۱ این پروژه، دو حجم جالب به سقف اضافه کرد و به دلیل نداشتن نور مستقیم در فضای آشپزخانه پنجرهای هم بین کابینتها در دیوار باز شد.
نقشهها و رندرها را پیش لیلا بردم و از او خواستم که نظراتش را به من بگوید. مثل دفعهی اول، لبخند به لباناش آمد و اولین جملهاش این بود که خوشحالم که فیروز تو را به من معرفی کرد.
بنابراین، مهشید -همکارمان در آتلیه- فاز ۲ پروژه و دیتیلهای اجرایی را کشید و رامتین در عباسآباد مستقر شد و اجرای پروژه را شروع کردیم.
شرایط جغرافیایی و انتخاب متریال در چنین جغرافیایی واقعا متفاوت است و ارزش توجه به اقلیم بسیار بالاست. در طول اجرای این پروژه، با وجود اینکه قبلتر تمهیداتی برای رطوبت و در مجاورت دریا قرار داشتن بنا در نظر گرفته بودیم، بیش از پیش به این موضوع توجه کردیم.
پروژه نزدیک به ۸ ماه زمان برد و در نهایت خانهی لیلا آماده شد و لبخند را بر لباش دیدم.
زنده باشد و هزار سال سلامت
نقشهها و دیاگرامهای پروژه
برای مشاهدهی شکل کامل و دانلود تصاویر بر روی آنها کلیک نمایید
تصاویر پروژه
برای مشاهدهی شکل کامل و دانلود تصاویر بر روی آنها کلیک نمایید